هدف از زندگی چیست؟ و چرا به این دنیا آمدهایم؟1 min read

افراد زیادی هستند که همیشه یک سوال گوشه ذهنشان هست که هدف از زندگی چیست؟ برای چی به دنیا اومدیم؟ و در آخر به کجا میرویم؟ در این مقاله سعی میکنیم به این سوالات جواب بدهیم
هدف از زندگی چیست ؟
خیلی وقتها بخصوص زمانهایی که با خودم خلوت میکردم یا به هردلیلی از چرخه رقابت با دیگران و زندگی روتین روزمره کنار مینشستم و با من درونم هم صحبت میشدم همیشه سوالاتم این بود که خب که چی ؟ این همه دویدن برای چیه؟ از صبح تا شب هرروز، هر هفته ، هرماه و هرسال هممون در حال دویدنیم که به چی برسیم ؟ قراره آخرش چی بشه؟
وقتی بیشتر فکر میکردم و عمیقتر و از بیرون به زندگی ما انسانها روی کرۀ زمین نگاه میکردم، احساس میکردم که کل زندگی آنها از زمان تولد تا وفات در چند چیز خلاصه میشود.خوردن،خوابیدن و همزمان رشد جسمانی، رفتن به مدرسه، رفتن به سرکار، ازدواج، بچهدارشدن، بزرگکردن بچهها، فرستادن بچهها به مدرسه، ازدواج بچهها، بچهدار شدن بچهها و سپس نسل به نسل این روند تکرار میشود. درواقع یک خط سیر افقی به همین صورت تکرار میشود.
به همین خاطر ما به یک تفکر عمیق تر و معنابخشی به این فرایند نیاز داریم و باید حرکتی عمودی و روبه بالا هم داشته باشیم، یعنی اینکه ما کی هستیم؟ برای چه به این دنیا آمدهایم؟ هدف از زندگی چیست؟ و باید چهکاری انجام دهیم؟یا به قول حضرت مولانا:
از کجا آمدهام؟ آمدنم بهره چه بود؟ به کجا میروم آخر؟
رفتن به دنبال پاسخ سؤالاتی ازایندست به ما کمک میکند تا عمیق تر تفکر و تامل کنیم و خود حقیقیمان را بهتر بشناسیم و رسالت و معنای زندگیمون را کشف و طراحی کنیم چرا که بدون اینها زندگی ما چیزی جز چرخیدن روزهای تکراری و گاها بیهوده نیست که گاهی در آن شاد میشویم و گاهی باید رنج و درد را تحمل کنیم.
در این راستا دکتر فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنا میگوید:
اگر زندگی رنج بردن است، پس برای زندهبودن باید معنایی در رنج بردن پیدا کرد.
در جستجوی معنا ….
بنابراین لازم است با خودشناسی و کشف و طراحی رسالتمون در زندگی به این زندگی که بیش از ۹۰ درصد آن تکرار و تکرار است معنا و رنگ و بوی جدیدی بدهیم که ارزش این تلاش و گاها جنگیدن های هرروزه را برایمان مشخص کند.
این روزها به خاطر شرایط و توفیق اجباری که به خاطر کرونا به وجود آمد و تونستم دوباره بیش از پیش با خودم خلوت کنم. این سوالات و در جستجوی معنا و رسالت زندگی خود بودنم و اینکه میخواستم به دیگران برای یافتن معنا و رسالتشون در زندگی کمک کنم، مهمترین مسئله من شد و دوباره به دست نوشتهها و منابعی که قبلا مطالعه کرده بودم مراجعه کردم تا اینکه برای این سوال و چالش درونی پاسخی قانع کننده یا حداقل برطرف کننده این تشنگی و عطش درونی پیدا کنم.
شاید برای شما هم پیشآمده باشد که تقریبا به هر منبعی که مراجعه میکنید انتهای صحبتش درباره هدف از زندگی چیزی هست که زیاد قانعکننده نیست و معمولا یک سوال پرقدرت همه ساختار ذهنیمان را به هم میریزد و این سوال این هست که خب بعدش چی؟ یعنی همش همین؟ بهعنوانمثال متفکری میگوید هدف از زندگی این هست که به دیگران خدمت کنیم. خب بسیار زیباست و مدتی با این هدف زندگی میکنم اما انگار ته دلمان قرص نیست. یعنی ما آفریده شدیم که به همدیگر خدمت کنیم و بعدش نابود شویم یا اینکه کل هدف خلقت ما در کمک به دیگران هست؟
دیگران درباره هدف از زندگی چه میگویند؟
وقتیکه افکار و نظرات متفکرین را بررسی میکنیم متوجه میشویم که نظرات آنها درباره هدف از زندگی به دودسته بزرگ تقسیم میشود:
دسته اول کسانی هستند که بهطورکلی هدف از زندگی و عصاره خلقت ما را در یک سطح خوبی قرار میدهند مثل اینکه دنیا را جای بهتری برای زیستن کنیم، دل دیگران را به دست بیاوریم، به دیگران شادی ببخشیم
و دسته دوم لذت بردن را هدف اصلی بشر میدانند… این بسیار عالی است و میتواند انگیزهای برای زندگی کردن باشد.
البته نه برای مدت زیادی چرا که بعداز یک مدتی که در مسیر زندگی پیش میرویم و با مسائل و چالشهای بزرگتر درونی و بیرونی برخورد میکنیم به این جوابها شک میکنیم و میبینیم که نمیتوانند آنطورکه باید ما را قانع کنند و این باعث تشدید این تشنگی و عمیق تر شدن این نیاز در وجود ما میشود
که این حالت برای عارفان و عالمان برجسته معمولا پیش آمده و این موضوع را در آثار و اشعار خود آورده اند. به طور مثال یکی از اشعار مولانا که در این باب است را در ادامه باهم مطالعه و بررسی میکنیم
بررسی و تحلیل حال و شرایط روحی مولانا در شعر از کجا آمدهام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به کجا میروم آخر؟
روزها فکر من این است و همه شب سخنم / که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود / به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا / یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن میگویم / رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک / چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود آوازم / یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد / یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی / یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد / به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم / آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم / تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
جلال الدین مولانا
وقتی احوال این بزرگان را در آثار و اشعارشون مطالعه و بررسی میکنیم میبینیم که آنها هم در قدم اول این تشنگی و حس نیاز را تجربه کردهاند و در جستجوی معنا و مفهوم بالاتری برای زندگی خود بوده اند (سه بیت اول) سپس با جستجو و گشتن در عالم درون و بیرون و مدد خواستن از خالق و تدبیرکننده جهان هستی، به سوی راهنمایی ها و نشانه های هدایت کننده راهنمایی شدهاند که بهترین آنها کلام و هدایت همان خالق و مدبر جهان هستی، یعنی قرآن کریم در مرحله اول و سپس کلام وهدایت پیامبر و امامان معصوم که ولی امر خداوند مهربان هستند، است که مانند چراغ هدایت به هرکس که از آن هدایت و نور خواهد نور و هدایت میدهند (بیت چهار)
خودشناسی و یافتن رسالت زندگی در محضر قرآن
سپس به وجود الهی خود پی برده و آگاه میشوند که فقط به جسم و ذهن خود محدود نیستند. بلکه در اصل ما انسانها قطرهای از وجود خداوند مهربانیم همانطورکه در قرآن کریم، خالق مهربان به ما میفرماید:
(( ای انسان تو را به بهترین شکل آراستم و از روح خودم در تو دمیدم و سپس تو را هدایت میکنم و خوب و بدت را به تو الهام میکنم پس شاکر و قدردان باش چرا که این به سود تواست البته اگر شاکر یا ناسپاس باشی هیچ فرقی برای خداوند نمیکند زیرا خداوند از تو بینیاز است و تو هستی که به خداوند نیازمند هستی و پس از مرگ در روز قیامت براساس ایمان و عملکردت داوری میشوی و پاداش یا جزای خود را بدون هیچ اشتیاهی (حتی به اندازه یک دانه خردل) میبینی))
و از این میشود آموخت که در اصل ما روح (قطرهای از وجود خداوند مهربان) هستیم که در کالبد جسممان قرار گرفته ایم تا زندگی را تجربه کنیم و وجود الهی درونمون را در این جهان هستی تجربه کنیم و به آینهای از صفات خدای مهربان تبدیل شویم و هرکدام ما با تلاش و زندگی کردن براساس من برتر یا همان روح الهی وجودمان میتوانیم با توجه به خلقت و پتانسیلی که با آن خلق شدهایم و تجربیاتی که در این دنیای خاکی به دست میاوریم آینه یکی یا چندتا از صفات و وجهات خداوند مهربان باشیم و در تعامل با دیگر انسانها و جهان هستی وجود الهی درونمون را تجربه کنیم و به سوی کمال مطلق که همان خداوند مهربان و حکیم هست رهنمود شویم تا در کنار خالق خود (سرچشمه همه زیبایی ها و خوبیها ) و بندگان شایستهاش حیات طیبه و سرشار از سرمستی عشق به خوبیها را در بهشت رضوانش تجربه کنیم
با توجه به آگاهی و الهامی که تاالان بهم رسیده به نظرمن:
برای یافتن معنا و رسالت زندگی خود باید با توجه به قرآن کریم و مدد خواستن از آن و هدایتهایی الهی نهفته در سخنان و آثار ائمه اطهار و بزرگان و مقربان درگاه الهی و شهود و الهام خداوند برقلب خود
ببینیم که از کجا آمدهایم ؟ و برای چه به این دنیا آمدهایم؟ و در آخر به کجا میرویم؟
از کجا آمدهایم؟ و به کجا میرویم؟
پس از بررسیهایی که انجام دادم و هدایتها و آگاهی هایی که بدست آوردم، جواب اینکه از کجا آمدهایم؟ و به کجا میرویم؟را اینگونه یافتهام که:
ما از خداییم و به سوی او بازمیگردیم
«انا لله و انا الیه راجعون»
ما از خداییم و به سوی او بازمیگردیم
وبرای عمیق تر شدن در این موارد باید به شناخت اصول مهم و اساسی جهان هستی و دین اسلام یعنی توحید و معاد بپردازیم و در این موضوعات تحقیق و تامل کنیم که انشالله در مقالات و درسهای بعدی به آن میپردازیم
برای چه به این دنیا آمدهایم؟
و به این دنیا آمدهایم تا بعد الهی خود و من برتر وجودمان را تجربه کنیم و دراین محیط آزمایشگاهی و عالم دوقطبی بین خیر وشر، خوب وبد، هدایت و گمراهی، نور و ظلمت و….. با قدرت عقل و اختیار خود به هدایت و ریسمان الهی چنگ بزنیم و با عبادت و بندگی خدای مهربان همان خالق و صاحب اختیارجهان هستی، بعد الهی خود را کشف و تجربه کنیم و به عنوان قائم مقام خدا روی زمین زندگی کنیم و با قدرت الهی که خدابهمون داده جهان هستی را گسترش دهیم و در پایان عمر زمینی خود با اشتیاق به سوی منبع و مبدا خود بازگردیم و سرچشمه همه خوبیها و عزت ها و لذت ها و…. را درآغوش بکشیم و در بهشت رضوان ساکن شویم و زندگی کنیم
شاید الان بگوید که درست است منم با شما موافقم ولی این هدف کلی زندگیست من چگونه هدف و رسالت زندگی شخص خود را دقیق تر بیابم؟
درست است این هدف اصلی خلقت و زندگی ماست و مثل یک حکم یا هدف بزرگ است که میدانیم اگر به دنبال سعادت و رستگاری خود هستیم باید برطبق آن و درجهت عملی کردن هدایتهای الهی اقدام کنیم و برای اینکه بدانیم چگونه باید هدف و رسالت شخصی خود را در زندگی بیابیم باید به خود شناسی و کشف و طراحی مواردی که رسالت ما را مشخص میکنند و به زندگی ما معنا میبخشد بپردازیم مواردی مثل: من برتر وجودمون، شور و اشتیاق درونیمون (passion)، استعدادها و تونایی هامون ، اصول و ارزشهامون و چشم انداز و معنای زندگیمون و….
خلاصه و جمع بندی
باتوجه به مواردی که تا الان گفتیم، راه یافتن هدف زندگی و رسالت خود در زندگی را در ادامه به صورت مرحله ای جمع بندی و خلاصه میکنم
- ایجاد حس تشنگی و نیاز به معنا و چرایی و مفهوم بالاتر از زندگی که نیازمند تفکرو خلوت کردن با خود است
- جستجو و کنکاش کردن به دنبال هدایت و راهنمایی برای یافتن معنا، مفهوم و هدایتی که قادر به پاسخگویی به این نیاز و تشنگی باشد که بهترین راه برای آن رفتن سراغ خالق و مدبر جهان هستی و هدایتهای او در قرآن کریم (منبع اصلی و اولیه) و سخنان و سبکزندگی پیامبران و امامان و مقربان درگاهش است
- رسیدن به خودشناسی و هستی شناسی که نتیجه آن شناختن بعد الهی و روح خالقی است که در وجود ما است و همچنین جایگاه ما در جهان هستی، توانایی ها و مسئولیتهایمان در زندگی و…
- تا اینجا به یک دید کلی از اینکه ما انسانها از کجا آمدهایم؟ برای چه آمده ایم؟ و به کجا میرویم؟ پیدا میکنیم و برای اینکه بتوانیم هدف و رسالت شخصی خود را در طی عمرمان روی این کره خاکی و در بخشهای مختلف زندگی بیابم باید به دنبال موارد زیر باشیم:
-
- من برتر وجود یا همان روح الهی خود که اصل و حقیقت ماست را بشناسیم و براساس هدایت آن عمل کنیم
- چرایی و معنای زندگی خود را در بخشهای مختلف زندگی بیابیم و معنای حقیقی پشت رویدادهای زندگی را کشف کنیم
- علاقه و اشتیاق درونی (passion) خود را که همچون یک موتور پیشبرنده میتواند ما را به سوی اهدافمون به حرکت درآورد را کشف کنیم
- استعدادها، توانایی و پتانسیلها خود را کشف کنیم و بفهمیم که در چه کارها و فعالیتهایی استعداد و توانایی بالاتر از متوسط مردم جامعه داریم و میتوانیم در آن موفق باشیم
- ارزشها و اصول اصیل زندگی خود را براساس قوانین الهی و تغییرناپذیر جهان هستی و ارزشهای درونی خود طراحی کنیم
- ببینیم از زندگیچی میخوایم و چشم انداز زندگی خود را طراحی کنیم و زندگی دلخواه خود را در بخشهای مختلف آن بسازیم
- مربی و راهنمای درون خود را بیدار کنیم و از هدایتهای الهی آن استفاده کنیم و به کمک آن تصمیم گیری درستی داشته باشیم و بهترین مسیرها را در زندگی انتخاب کنیم
که ایشالله راه رسیدن به این موارد را در دوره کشف و طراحی رسالت خود کاملا توضیح میدهیم و بررسی میکنیم و که میتونید با کلیک روی عکس زیر به صفحه مربوط به دوره برید و در دوره ثبت نام کنید
البته به امید خدا در ادامه در قالب مقالات بعدی راهکارهایی را برای یافتن هرکدام از این موارد خدمت شما ارائه میدهم
منابع:
قرآن کریم (شما را به تدبر در قرآن کریم دعوت میکنم زیرا که همه پاسخ ها و هدایتها در آن هست برای یادگیری تدبر در قراآن به سایت tadabor.ir)
مثنوی معنوی
کتاب هدف زندگی شهید مطهری
الهام ، شهود و هدایت الهی
لطفا سوالات و نظراتتون راجب این مقاله و پیشنهاداتتون برای مقالات بعدی را برامون کامنت کنید تا انشالله باهم و در کنار هم به این مسئله مهم و حیاتی بپردازم و یاد بگیریم و رشد کنیم
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
تدبر در قرآن – چگونه قرآن بخوانیم تا از هدایت اصیل آن بهره بگیریم
نقشه راه افزایش عزت نفس
بهترین شغل دنیا چیست؟
داستان تغییر مسیر شغلی محمدخزائی
عزت نفس چیست؟ و چرا مهم است؟
عزت نفس فنداسیون و زیربنای همه موفقیتها و خوشبختی حقیقی در زندگی است و این فنداسیون دارای دو پایه مهم است
حرمت نفس یا همان دوست داشتن خود و احترام گذاشتن به خود
خودباوری یا همان باور و نگرش خودم نسبت به توانمندیها و شایستگیهایم
و میزان عزت نفس ما حاصل ضرب این دو پایه مهم یعنی حرمت نفس و خودباوری ما است
چگونه از شر کارهای نیمهتمام و بلاتکلیفی راحت شویم؟
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
همه اینکه نوشتی همه پاسخ ها در قرآن هست، مشخصا نشون میده قرار نیست از تفکر استفاده کنید برای پیدا کردن حقیقت.
سلام آقا ساسان عزیز
بهت تبریک میگم که به دنبال یافتن حقیقت هستی و در این راستا تحقیق و مطالعه میکنی
قدر خودت را بدون و این مسیر را ادامه بده
در جواب کامنتی که گذاشتی باید بگم
همین که میگیم قرآن را با رویکرد تدبری بخوانیم یعنی دقیقا در آیات و متن قرآن تفکر کنیم و سعی کنیم آنرا بفهمیم و اصلا خود قرآن این را از ما میخواد که در آیات و نشانههای خداوند (همه جهان هستی) تفکر کنیم و به جستجوی حقیقت باشیم
اصلا قرآن کتابی هستش که برای همه انسانها آمده و وظیفه هر کدام از ما اینکه بخونیمش و در آیاتش تفکر کنیم تا بفهمیم و به حقیقت پی ببریم
قرآن اصول و مطالب اساسی را مطرح میکنه و یک کتاب فرا زمانی و فرا مکانی هستش پس قاعدتاً به همه جزییات و موضوعات ریز و موردی نمیپردازه و اینجاست که نقش و جایگاه عقل در کنار مطالعه سنت پیامبر و ائمه و اجماع نظرات افراد صاحب نظر در کنار قرآن معنا پیدا میکنه
یادت باشه اگر قراربود ما خودمون تفکر و جستجو نکنیم و کور کورانه تقلید کنیم
پس خدا برای چی بهمون عقل داده؟ برای چی در درون ما فطرت حقیقت جو گذاشته که باعث بشه این سوالات را بپرسیم؟
عزیز به راهت ادامه بده چون جوینده یابندست
خوشحالم که این موضوع را مطرح کردی
و خواهش میکنم یکبار دیگه با دقت این مقاله را بخوان تا منظور و حرف آنرا بهتر متوجه بشی
بازهم اگر نکته یا موضوعی بود خوشحال میشم بشنوم و در حد توان پاسخ بدم